درمان روانشناسی بدون دارو
در ابتدا به من کمک کردند تا با مشکلاتم روبرو شده و برای حل آن ها به من کمک شد. تکنیک های مختلفی به من آموزش داده شده و آرامش بیشتری را تجربه کردم. همیشه فکر می کردم یک شنبه باید از خواب بیدار شوم و زندگی ام تغییر کند. در صورتی که آن ها مرحله به مرحله زندگی ام را تغییر دادند.
چگونه درمان افسردگی زندگی ام را نجات داد؟
درمان با استفاده از نوروتراپی
خیلی برایم جالب بود که دستگاه های نوینی ساخته شده است که به کمک آن می توان به درمان افسردگی و اضطراب پرداخته شود. حدود بیست جلسه طول کشید که روز به روز انرژی و انگیزه ام بیشتر می شد و دیگر فکرهای اضطراب آور و هراس آور نداشتم.
دستگاه هایی که با آن می توانستند بیش فعالی، افسردگی و وسواس و غیره را درمان کنند. ای کاش در دوران کودکی ما نیز چنین امکاناتی وجود داشت.
اگر در آن زمان این امکانات بود همکلاسی بیش فعال من الان موفق تر بود و من شادتر بودم. همواره از عوارض داروهای اعصاب و روان ترس داشتم. البته که انقدر ترسناک نیستند ولی به دلیل عوارض آن ها، روانشناس خوب من روش های نوروتراپی را پیشنهاد دارند.
دلایل مراجعه به روانشانس
درک نشدم
یکی از ناراحتی های من این بود که اطرافیانم مرا درک نمی کردند. من انرژی برای انجام کارها نداشتم و انگیزه هایم تمام شده بود. اما درمانگر مرا درک می کرد و مرحله به مرحله در کنارم بود.
عزیزان همچون مادر و برادرم هم مرا درک نمی کردند. خیلی غم انگیز بود در صورتی که بعدا متوجه شدم خیلی از ما این شرایط را تجربه کرده ایم.
من فکر می کردم فقط من هستم که کسی درکم نمی کند ولی به در طول جلسات با روانشناس خوب خود، خیلی از این فشارهای فکری در من کم شد.
اوضاع خراب رابطه ام
خیلی خوب بود که بعد از بهبود خودم، برای دوست دخترم هم وقت گرفتم. رابطه ما پر از چالش بود. ما درک مشتری نداشتیم ولی عاشق هم بودیم. دلمان برای هم تنگ می شد ولی رفتار مشترک را بلد نبودیم. هر دو درگیر مشکلات فردی بودیم. نمی دانستیم رابطه باید چگونه باشد و چه نیازهایی در رابطه برطرف می شود!
دوستانم را الکی از دست دادم
در طول جلسات مشاوره یادگرفتم چگونه دوستان جدید داشته باشم. به خاطر موضوعات مسخره دوستانم را از دست ندهم. در تنهایی خود غرق نشوم.
انتظارات زیادی از دوستان و اطرافیانم داشتم. به من آموزش داده شده که انتظارات من به دلیل های دیگر است و به زور دیگران را مجبور به پاسخگویی آن ها نکنم!
مادر من مشکل خواب داشت برای همین به او هم پیشنهاد دادم و الان دعایم می کند. چون مشکلات خواب او هم با استفاده از درمان های نوین حل شده و خشم و پرخاشگری او بسیار کم شده است.
خواهرم هم در رابطه زناشویی مشکل و دعوا داشتند و او هم برای مشاوره خانواده به این مرکز مراجعه کرد، درست است با روانشناس خوب من مشاوره نکرد ولی با کمک مشاوره خانواده بسیاری از مشکلاتش با همسرش حل شد و خودش می گوید کاش از اول ازدواج این کار را کرده بودند.
ترس از آینده
با این شرایط اقتصادی چه چیزهایی مرا تهدید می کند؟ ترس از آینده ای نامشخص سبب شده بود که افسرده شدم و قدرت انجام کارها را از دست بدهم و از سویی نگرانی های شدید فلج کننده داشتم. روانشناس خوب من در کنارم بود و به من کمک کرد تا برای اهدافم برنامه ریزی کنم و ترس های دروغین را از خود دور کنم.
پیشنهاد به دوستانم
شاید خنده دار باشد ولی جدیدا در هر جمعی که می نشینم و افراد در مورد مشکلاتشان حرف می زنند. دیگر قضاوتشان نمی کنم و مراجعه به روانشناس خود را به آن ها پیشنهاد می کنم.
چون می دانم یک روز خودم هم مشکلات مشابهی داشتم که بعضی اوقات ساده و گاهی اوقات حل نشدنی به نظرم می رسیدند.
امروز "فقط یک چیز برایم ناراحت کننده است که چرا؟!" زودتر به روانشناس خود مراجعه نکردم از کلینیک ستاره ایرانیان کمک نگرفتم. زودتر احساس خوب را تجربه می کردم و زندگی ام رو به روال خود می افتاد.
نتیجه
شاید باور نکنید ولی من اولویت خود را درمان گذاشتم. چون تا حال خوب نداشتن نه از زندگی لذت می بردم و نه خوب کار می کردم. چند ماه کار می کردم و بعد با یک دعوا و دلخوری کارم را ترک می کردم. هزینه های مشاوره برای من از نان شب هم مهمتر شود. و الان خوشحالم که زندگی از در جریان واقعی خود قرار گرفته است.
از مشاوره روانشناسی در ابتدا و سپس مشاوره حضوری آن ها استفاده کردم.
نظرات شما عزیزان: